سلام
تواین پارت نقشه آدرین لو میرهومن کلی از قیافه های مارپیچی شماها میخندم•_______•
مرینت⭐️
من:حالا ساعت چند گفته؟
لوکا:الان ۱۲ونیمه.......۷وربع صبح
اززبان آدرین🌻🌻
(ساعت هفت)
زودی صورتموشستم و....لباس صبحگاهی رو پوشیدم
(لباسای صبح با شب وظهر فرق داره)
منتظرپشت میزم نستم.....
اززبان مرینت♥️♥️♥️♥️
یه شلوار آبی لی،باکت چرمی سیاه و دستکشهای چرمی سیاهم پوشیدم،موهامم دم اسبی بستم.زیرکت هم یه لباس سیاه پوشیدم.
اززبون راوی خوشملتون🐝🌸
ساعت هفت و ربه مرینت رسید...
مرینت:سلاام رییس
آدرین:سلام😁
(چرا بچمو اینجور دیدمیزنی؟/به توچه تو کی هستی!؟/کسی که زندگیتومینویسه بدبخت😐/آها😁)
مرینت:چکارم داشتی رییس؟
آدرین:همون کاری که ساعتهاست میخوام بهت بگم.
ازسرجاش بلندشدوآروم به سمت مری رفت و روی میز نشست،وکلاه هایسوراخ شده اش را به مری نشون داد
مرینت:چه کاری از دست من برمیاد؟؟؟
آدرین:خیرسرت مگه طراح نیستی🤣؟؟😐
مرینت:خب!!!!؟؟؟؟
آدرین:کلاه های جدیدمو میسپارم دستت
مریت:وای ممنونم🌈
مرینت:همین؟؟؟
آدرین:خب...نه فعلاًنه،اگه کاری داشتم بهت میگم😊
مرینت:ممنون
از زبان خدمتکار اونجا(لایلا)♥️⭐️
راهرو،اتاق....،اتاق...،و...رو بشورم میتونم استراحت کنم.
خانم مرینت،
من:بله؟؟
لایلا:خدمتکارم،
من:بیاتو.
لایلا:پس من با اجازتون شروع کنم اتاقتونو تمیز کنم.
من:راحت باش عزیزم😊
(شخصیتاش بداخلاق نیستن)
🌈
ساعت ۱۲ظهر...
از زبان آدرین🌻🌻
🧚🏻♀️🧚🏻♀️🧚🏻♀️🧚🏻♀️🧚🏻♀️
عزیزان دیگه بسه،پارت بعدو همین امروز میدما😍
نظریادت نره🐯
بای🍒🍓